RSS

بایگانی ماهانه: آگوست 2011

خداحافظ قهرمان

استیو جابز مرد رویایی من است. وجود ویژگیهایی مانند ایده آل گرایی، استقامت و پایداری در کنار خلاقیت و هوش سرشار از او مردی ساخت که از شکستهایش نردبان پیروزی ساخت. در مورد او مطالب زیادی نوشته شده است. در ادامه مطلبی را که دنیای اقتصاد در مورد این ابرمرد دنیای آی تی چاپ کرده است، نقل قول می‌کنم:

خداحافظ آقاي اپل

استیو وزنیاک: او بزرگترين مدير دوران ما بود.
پاول آلن: جابز بزرگترين مبتكر صنعت آي‌تي است.
رندل استفنسون: جابز با استعدادترين كارآفرين و خلاق‌ترين فكرها است.
خبر ساده بود. استیو جابز استعفا داد. خبری که در سه روز گذشته دنیای اینترنت را زیر و رو کرد و بیشترین حجم مطالب، خبرها، تحلیل‌ها و حتی فیلم‌ها و عکس‌ها را به خود اختصاص داد. خبری که طرفداران اپل را در بهت فرو برد. همانطور که پیش از این نیز پیش‌بینی می‌شد انتشار این خبر برای یک روز سهام اپل را با بحران مواجه ساخت. چهارشنبه گذشته، مدیر رویایی و دوست داشتنی دنیای تکنولوژی با ارسال نامه‌ای به همکاران خود در شرکت اپل سرانجام استعفا داد.
جابز در نامه خود اینگونه نوشته است: «من همیشه گفته‌ام اگر روزی فرا برسد که دیگر قادر به انجام وظایف‌ام به عنوان مدیرعامل اپل نباشم اولین فردی خواهم بود که شما را مطلع خواهم کرد. متاسفانه این روز فرا رسیده است. من از مدیرعاملی اپل استعفا می‌دهم و در صورتی که هیات مدیره صلاح بداند به عنوان رییس هیات مدیره و مسوول کارمندان خواهم بود.
من شدیدا توصیه می‌کنم که به موفقیت‌هایمان با تیم کوک به عنوان مدیرعامل جدید اپل ادامه دهیم و معتقدم روشن‌ترین و بهترین روزهای اپل هنوز در مقابل‌اش قرار دارد. من بهترین دوستان دوران زندگی‌ام را در اپل ملاقات کرده و از شما به خاطر سال‌ها کار مشترک در کنارتان تشکر می‌کنم. امضا: استیو»
استیو جابز در چند سال گذشته با سرطان لوزالمعده دست به گیربان بوده است. او طی چند سال گذشته چندین بار تحت عمل جراحی قرار گرفته که همین امر باعث شد تا او در یک دهه گذشته چندین بار به مرخصی‌های طولانی مدت برود. این بار درحالی که گمانه‌زنی‌ها از تشدید بیماری او حکایت دارد، اما مسوولان اپل می‌گویند استعفای او هیچ ارتباطی با بیماری او نداشته و حال جسمانی او هم اکنون مساعد است.
در حالی که جابز این بار تیم کوک را به عنوان جانشین خود معرفی کرده است، اما بسیاری از تحلیل گران نسبت به سرنوشت اپل مردد هستند؛ چرا که به اعتقاد بسیاری مدیريت این شرکت بیشتر فرد محور بوده و همواره اوضاع اپل پس از هر بار ظاهر شدن استیو در کنفرانس مک ورد روندی رو به رشد به خود می‌گرفته است. حتی اگر قرار باشد مجری این کنفرانس بد لباس‌ترین مدیر دنیای تکنولوژی باشد.
پس از این استعفا، تیم کوک مدیرعامل جدید اپل بدون معطلی و در نخستین روز کاری خود در اپل به عنوان مدیرعامل اپل نامه‌ای خطاب به کارکنان این شرکت نوشت. کوک در این نامه ضمن تمجید از استیو گفته است: پیوستن به اپل و استیو جابز بهترین تصمیم زندگی من بود و تلاش می‌کنم که مسیر و خط مشی او را برای آینده اپل مد نظر قرار دهم.
مدیرعامل جدید اپل همچنین در نامه خود نوشت: استیو جابز یک مدیر بی‌مانند بوده است و من می‌خواهم اطمینان دهم که اپل این مسیر را تغییر نمی‌دهد. استیو شرکت و فرهنگی درست کرده که مانندی در هیچ جای دیگر ندارد و ما می‌خواهیم همچنان بهترین محصولات را ارائه دهیم.
جابز کیست؟
استیون پل جابز (به انگلیسی: Steven Paul Jobs) در ۲۴ فوریه ۱۹۵5 به دنیا آمد. او فرزند «جوآنی سیمپسون» و پدری سوری و مسلمان به نام «عبدالفتاح (جان) جندلی»، استاد دانشگاه در زمینه علوم سیاسی است. او در شهر گرین‌بی در ایالت ویسکانسین ایالات متحده به دنیا آمد. به دلیل اینکه پدر و مادر او زوجی ازدواج نکرده بودند و در آن زمان داشتن فرزند برای چنین زوجی از نظر جامعه قابل قبول نبود، استیون پاول برای پذیرفتن به فرزند خواندگی از سوی زوجی دیگر معرفی شد. خیلی زود پس از تولد، زوج دیگری به نام «پاول و کلارا جابز» از اهالی شهر ماتِین ویو در سانتاکلارای کالیفرنیا، او را به فرزندی پذیرفتند. نام کلارا جابز قبل از ازدواج کلارا‌هاکوپیان بود. این زوج وی را «استیون پاول» نام گذاشتند. پدر و مادر اصلی او بعدها ازدواج کردند و خواهر تنی جابز را به دنیا آوردند. وی مونا سیمپسون نام دارد و رمان‌نویس است. ازدواج پدر و مادر تنی جابز چند سال بعد با طلاق پایان گرفت. تا به امروز جابز از اینکه پاول و کلارا جابز را والدین ناتنی‌اش بخوانند، بیزار است و ترجیح می‌دهد که ایشان تنها به‌عنوان «والدین» او خوانده شوند.
در سال ۱۹۷۲، جابز از دبیرستان «هومستید» در شهر کوپِرتینو در کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شد و در کالج رید در شهر پورتلند ایالت اورِگن ثبت نام کرد اما بعد از یک نیمسال تحصیلی انصراف داد. سال‌ها بعد زمانی که در یک مراسم فارغ‌التحصیلی در سال ۲۰۰۵ در دانشگاه استنفورد سخنرانی می‌کرد، گفت که حتی پس از انصرافش از ادامه تحصیل در کالج رید باز هم سر کلاس‌ها – از جمله کلاسی درباره خوشنویسی حاضر می‌شده است. او در مورد این کلاس گفت: «اگر گذر من به این یک کلاس در کالج نمی‌افتاد، مک هیچ‌وقت دارای قلم‌های رایانه‌ای متفاوت و فاصله‌های مناسب نسبی نمی‌بود.»
در زمستان ۱۹۷۴، او به کالیفرنیا بازگشت و به همراه استیو وزنیاک، حضور در جلسات «انجمن رایانه هوم‌بِرو» را آغاز کرد. جابز شغلی به عنوان یک تکنسین در شرکت آتاری، سازنده‌ رایانه و دستگاه بازی رایانه‌ای که آن روزها محبوب بود، یافت.
در سال ۱۹۷۶، وقتی جابز ۲۱ ساله و وزنیاک ۲۶ ساله بودند، شرکت رایانه‌ای اپل را در پارکینگ خانواده جابز، بنیان گذاشتند. اولین رایانه شخصی‌ای که جابز و وزنیاک به بازار معرفی کردند اپل I نام داشت. قیمت این رایانه ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود.
همزمان با رشد اپل، این شرکت جستجویی را برای یافتن مدیران مستعد که بتوانند آن را در مدیریت توسعه و گسترش کمک کنند، آغاز کرد. در سال ۱۹۸۳، جابز با به چالش‌طلبیدن جان سِکولِی که یکی از مدیران پپسی کولا بود، او را تطمیع کرد که به‌عنوان مدیرعامل اپل کار کند. جابز به او گفته بود: «می‌خواهی که باقی زندگی‌ات را صرف فروختن آب‌-شکر بگذرانی، یا می‌خواهی شانس این را داشته باشی که دنیا را عوض کنی؟».
سال ۱۹۸۴ سال معرفی رایانه‌ مکینتاش بود. این رایانه اولین رایانه‌ای بود که واسط گرافیکی کاربر داشت و از نظر تجاری به موفقیت دست یافت.
جدایی‌های استیو از اپل
در حالی که جابز یکی از شخصیت‌های پيش‌برنده و رهبران معنوی اپل بود، منتقدین این مساله را نیز مطرح کرده‌اند که او مدیری دمدمی‌مزاج و شلوغ بوده است. در سال ۱۹۸۵، پس از یک کشمکش بر سر قدرت در درون این شرکت، هیات مدیره جابز را از مسوولیت‌هایش خلع کرد و او نیز از این شرکت استعفا داد. با این تفاسیر باید توجه داشت که جابز به دلیل سهامدار بودن در شرکت رییس هیات مدیره شرکت باقی ماند.
پس از ترک اپل، جابز شرکت رایانه‌ای دیگری را با نام نکست بنیان گذاشت. «ایستگاه کاری نکست» (یکی از اولین محصولات این شرکت) نیز مانند رایانه‌ لیزا از نظر فناوری پیشرفته بود، اما به دلیل هزینه‌های بالای فناوری، هیچ‌وقت قادر به ورود به جریان اصلی بازار نشد. برای کسانی که می‌توانستند هزینه‌های بالا را بپردازند خدمات این شرکت مطلوب بود و معمولا پس از ارائه شدن به بازار باعث پیروی دیگر شرکت‌ها در آن زمینه خاص نیز می‌شد. استیو در همان زمان پیکسار را نیز تاسیس کرد. او نایب‌ رییس و مدیر عامل استودیوی پویانمایی پیکسار بود. در سال ۱۹۸۶ جابز و اِدوین کتمول با همراهی هم استودیوی پویانمایی پیکسار را بنیان نهادند. این شرکت که در زمینه پویانمایی رایانه‌ای فعالیت می‌کند در کالیفرنیا قرار دارد. این شرکت حول بخش گرافیک رایانه‌ای لوکاس فیلم شکل گرفت. این بخش را جابز به یک سوم قیمت مشخص شده به مبلغ ۱۰ میلیون دلار از جرج لوکاس خریده بود. پیکسار یک دهه بعد با ساخت فیلم‌های پیشرویی مانند «داستان اسباب‌بازی» معروف شد.
در ۲۴ ژانویه ۲۰۰۶، شرکت والت دیزنی تمامی‌سهام شرکت پیکسار را به مبلغ 4/7 میلیارد دلار (به شکل سهام در دیزنی) خریداری کرد. کامپیوترهای نکست نیز که در آن زمان به دلیل هزینه بالا آنچنان مورد استقبال قرار نگرفته بود بعدها با بازگشت مجدد جابز به اپل زمینه ساز ساخت مکینتاش شد.
بعد از بازگشت استیو به اپل و رشد محصولات این شرکت اما یکبار دیگر جابز به دلیل بیماری اپل را ترک کرد. اما این ترک این بار در قالب مرخصی بود. در ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۴ جابز برای خارج کردن یک تومور از لوزالمعده‌اش تحت عمل جراحی قرار گرفت. او به یکی از اشکال بسیار نادر سرطان لوزالمعده به نام «تومور slet cell neuroendocrine» دچار شده بود که نیازی به شیمی‌درمانی یا پرتودرمانی ندارد. در غیاب او، «تیم کوک»، مسوول عملکرد و فروش جهانی شرکت اپل، کمپانی را اداره می‌کرد.
سخن بزرگان درباره استیو
پس از انتشار خبر استعفای جابز در دنیای اینترنت و تایید آن توسط اپل بازار نقل قول‌ها و خاطرات افراد مختلف از استیو جابز در اینترنت داغ شد. سایت نارنجی برخی از این نقل قول‌ها را این‌گونه آورده است:
متکالف که مخترع اترنت و موسس شرکت 3Com به حساب می‌آید در توییتر‌اش گفت: استیو جابز قهرمان من بوده است.
پاول آلن از موسسین مایکروسافت هم برای استیو جابز آرزوی بهترین‌ها را کرده و او را یکی از بزرگ‌ترین مبتکرین این صنعت نامیده است.
رندل استفنسون مدیرعامل AT&T هم در نامه‌ای گفته: استیو جابز یکی از با استعدادترین کارآفرین‌ها و یکی از خلاق‌ترین فکر‌ها است. ما به کار با او افتخار می‌کنیم و امیدواریم همچنان به همکاری خوب مان ادامه دهیم.
گای کاواساکی یکی از مدیران اپل هم در گوگل پلاس گفته: هیچ مدیرعاملی در تاریخ بشر بیشتر از استیو جابز به مشتریان، کارمندان و سهامدارانش خدمت نکرده است. من به کار کردن با او افتخار می‌کنم.
مارک بنیوف مدیر عامل Salesforce گفته: استیو جابز بزرگ‌ترین رهبری بود که در صنعت ما تا به حال وجود داشته. این پایان یک دوران است.
بیل گروس مدیر اجرایی IdeaLab هم می‌گوید: استیو جابز بیشتر از هر مدیر تجاری زنده دیگری در جهان، زندگی مردم را در سراسر دنیا تغییر داده است.
استیو وزنیاک موسس قبلی اپل هم گفته: برای ۱۰۰ سال آینده استیوجابز به عنوان بزرگ‌ترین مدیر دوران ما شناخته خواهد شد.

رباره استیو جابز:
دستمزد مدیرعاملی اپل: ۱ دلار در سال
میزان دارایی: 1/8 میلیارد دلار
مذهب: ‌بودایی
۱۹۵۶ تولد از یک پدر مسلمان و سوری در آمریکا
۱۹۷۲ فارغ‌التحصیل از دبیرستان هومستید کالیفرنیا
۱۹۷۲ انصراف از کالج رید پس از نیمسال تحصیلی
۱۹۷۴ استخدام در شرکت آتاری به عنوان تکنسین
۱۹۷۶ بنیان گذاشتن اپل و ساخت اولین کامپیوتر شخصی به همراه استیو وزنیاک
۱۹۷۷ معرفی اپل ۲
۱۹۸۴ معرفی کامپیوتر مکينتاش
۱۹۸۵ ترک اپل و بنیان گذشتن شرکت نکست
۱۹۸۶ بنیان گذاشتن شرکت انیمیشن پیکسار
۱۹۹۱ ازدواج با لورن پاول
۱۹۹۷ بازگشت به اپل به عنوان مدیر موقت
۲۰۰۴ عمل جراحی لوزالمعده برای خارج کردن تومور
۲۰۰۶ خرید پیکسار توسط والت دیزنی
۲۰۱۱ استعفا از مدیرعاملی اپل

 
2 دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/08/27 در Information Technology, مدیریت

 

امید

در پستهای قبلی یه موضوعی رو از دوستی تعریف کردم که مدارکش رو برای assessment فرستاد NZQA و چون لیسانسش از دانشگاه آزاد نجف آباد بود، Level 6 برآورد شد. دیروز خبر خوبی از ایشون به دستم رسید. ایشون یه ای-میل به NZQA زدن و مدعی شدن که مدرک لیسانسشون از اعتبار لازم برای اینکه Level 7 اسس بشه برخورداره. چون دانشگاهی در سوئد (که طبق اطلاع من جزو لیست دانشگاههای exempt from assessment هستش) مدرک لیسانس ایشون رو قبول کرده؛ چند سال اونجا مشغول تحصیل بوده و فوق لیسانس خودش رو با پروژه ای زیر نظر پروفسور فلانی گرفته. خلاصه، پیرو این ایمیل ازشون خواسته شد که مدرک فوق لیسانسشون و هزینه ارزیابی مجدد رو براشون بفرسته. بعد از حدود دو ماه بررسی، ظاهرا تلاش ایشون نتیجه داد و لیسانس ایشون رو Level 7 و فوق لیسانسش رو Level 9 برآورد کردن.

البته ما نمی دونیم NZQA رنک دانشگاه آزاد نجف آباد رو تو لیست مرجع خودش تغییر داده یا اینکه مدرک فوق لیسانس دوستم باعث تجدید نظر اونا شد. اما امیدوارم این تجربه بتونه راه کسان دیگری رو که وضعیت مشابهی دارن هموار کنه و کمکی باشه براشون. شاید هم برای اونایی که لیسانسشون رو از دانشگاه آزاد نجف آباد گرفتن خوب شده باشه. 🙂

 
3 دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/08/24 در مهاجرت به نیوزیلند

 

علل شکست پروژه‌های فناوری اطلاعات (2)

8. عدم وجود ارائه کننده خدمات با صلاحیت: از دیگر عواملی که می‌توان به عنوان یکی از علل مهم شکست پروژه‌های فناوری اطلاعات بدان اشاره داشت، عدم وجود پیمانکاران خبره و باتجربه در ارائه خدمات لازم در این حوزه است. از خدمات ساده سخت افزاری و ایجاد و نگهداری زیرساخت پسیو شبکه مانند کابل کشی و … گرفته تا تولید سیستمهای IT مانند ERP و راهبردهای یکپارچه، در همه این زمینه‌ها جای خالی شرکتهای خصوصی قوی، ماهر و متعهد به چشم می‌خورد.

عدم ظهور شرکتهای خصوصی قدر و ارائه کنندگان صاحبنام خدمات فناوری اطلاعات خود معلول چند عامل است. شاید بتوان موارد زیر را چند عامل مهمتر دانست:

  • نداشتن تعامل در این عرصه با شرکتهای بزرگ بین المللی و شرکتهای صاحبنام جهان.
  • عدم تدوین راهبرد مناسب توسط دولت برای رشد و گسترش فناوری اطلاعات
  • دولتی بودن زیرساختها، تقریبا در تمامی زمینه‌های مرتبط و انحصاری که هم ناشی تنگ نظری دولتمردان است و هم به دلیل ملاحظات سیاسی-امنیتی.
  • عدم وجود ثبات سیاسی و اقتصادی در کشور. خدمات فناوری اطلاعات عمدتا دارای نقش پشتیبانی و لجستیک هستند (منکر این که این نقش تا حدود زیادی تغییر کرده است نیستم؛ هر چند در ایران این تحول خیلی کمرنگ بوده و به IT همچنان به چشم یک بخش جنبی نگریسته میشود. در پستی دیگر به این موضوع خواهیم پرداخت. ). با بروز نوسانات اقتصادی، تحریم‌ها، رکود و … طبیعتا صنایع وابسته مانند فناوری اطلاعات پیش قراول سیاستهای انقباضی، رکود، تعدیل نیرو، حذف ردیف بودجه و خلاصه همه تصمیمات محدود کننده خواهند بود (البته با تغییر نقش فناوری اطلاعات از یک پشتیبان ساده به یار و یاور سازمان در اتاق فکر و استراتژی سازمان، شاهدیم که در شرایط رکود، بعضی سازمانها بودجه IT خود را افزایش می‌دهند؛ همان کاری که جنرال موتورز در سال 2005 کرد). بنابراین با این فراز و نشیبها (بیشتر نشیبها و کمتر فرازها) قابل تصور است که شرکتهای تخصصی نیز در این حوزه یا اصلا به وجود نمی‌آیند، یا با هر شوکی کوچک و ضعیف می‌شوند و تا مجددا پا بگیرند …..

*****

 
2 دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/08/15 در Information Technology, مدیریت

 

علل شکست پروژه‌های فناوری اطلاعات (1)

یکی از چالشهای جدی جامعه فناوری اطلاعات در همه دنیا شکست پروژه‌های فناوری اطلاعات است. در سازمانهای زیادی از کوچک و نوپا گرفته تا بنگاههای غول پیکر چند ملیتی، پروژه‌های فناوری اطلاعات به دلایل مختلفی شکست می‌خورند و هزینه بعضا سرسام آوری که در این مسیر شده هدر می‌رود. از پروژه‌های رایجی که احتمال شکست خوردن آنها زیاد است، می‌توان به استقرار سیستم های ERP، راهکارهای مدیریت ارتباط با مشتریان، سیستمهای MIS یا پروژههای یکپارچه سازی سیستمهای قدیمیتر یا جزیره‌ای و ارتقای سیستمها اشاره کرد. علل مختلفی برای شکست پروژه‌ها وجود دارد و این معضل به قدری جدیست که سمینارها و نشستهای علمی نیز برای بحث و بررسی این پدیده برگزار می‌شود.

در کشور ما نیز این موضوع امری شایع است. منتها به دلایل مختلفی که سعی خواهم نمود در ادامه به مهمترین آنها اشاره کنم، به این موضوع خیلی جدی نگریسته نشده و ابعاد آن مورد تحلیل قرار نگرفته است. جالب اینکه، به همان دلایل، اصولا میزان شکست پروژه‌ها در ایران به میزان قابل توجهی (هرچند به دلیل انجام نشدن تحقیقات مدون و اصولی، آماری نمی‌توان در این مورد ارائه داد) بالاتر از بسیاری از دیگر کشورهاست. در اینجا به برخی از دلایل اشاره می‌کنم:

1. سطح پایین تحصیلات: سطج تحصیلی پایین منابع انسانی و عدم آشنایی با ابزار و مفهوم کلی فناوری اطلاعات باعث احساس دوری و غرابت نسبت به راهکارهای تکنولوژیک در سازمان می‌شود که نتیجه آن عدم باور آن، به وجود آمدن حس تمسخر و جدی نگرفتن و نهایتا مقاومت در لایه‌های پایین سازمان است.

2. وجود حس کهنه‌پرستی: که ریشه در فرهنگ ایرانیان دارد، باعث به وجود آمدن حس نوستالوژی با وضعیت موجود و وضعیت گذشته و ابزار قدیمی سازمان می‌شود. این موضوع باعث بروز نیروی مقاوم و اینرسی در سازمان برای استقرار راهکارهای جدید و مبتنی بر فناوری اطلاعات می‌گردد.

3. فساد سازمانی: پر واضح است که استقرار سیستمهای فناوری اطلاعات در بیشتر قسمتها (به خصوص بخشهای مرتبط با سیستمهای مالی و گزارشهای مدیریت و MIS) باعث شفافسازی تراکنشهای سازمان می‌شود. استقرار سیستمهای فناوری اطلاعات می‌تواند ضمن افزایش دقت و بهره‌وری، به دلیل داشتن توان بالقوه در از بین بردن روابط غیرضابطه‌ای، لابی‌های قدیمی و سازمانهای پنهان، از همان ابتدا دشمنان زیادی در لایه‌های میانی و حتی ارشد سازمان داشته باشد. این موضوع، به دلیل وجود فساد در بسیاری از سازمانهای ایرانی، در کشورمان بیشتر نمود دارد.

4. عدم وجود گردش کار (workflow) به صورت سیستماتیک: از آنجا که روابط سازمانی در ایران کاملا بهمریخته و غیرساختاریافته است، اصولا استقرار سیستم‌های فناوری اطلاعات در بدو امر و بدون اصلاح این مشکل امکانپذیر نیست. چگونه می‌توان در سازمانی که روابط کاری، وظایف پرسنل، شغل و شاغل تعریف شده نیست و ضمنا ارتباطات سازمانی مسیر صحیح و سیستماتیک خود را ندارد، راهکارهای فناوری اطلاعات مانند ERP یا MIS را پیاده سازی نمود؟ مسلما یک سازمان به مدتی زمان نیاز دارد تا این مشکلات را در خود حل نماید. زمان مورد نیاز برای رفع چنین مسائلی نیز کوتاه نیست و غالبا با توجه به ابعاد سازمان به شش ماه تا دو سال زمان نیاز دارد. از آنجا که مدیران ارشد در سازمانهای ایرانی شکیبایی لازم را برای صرف این زمان ندارند و علاقمندند که در کوتاه مدت -تا زمانی که خودشان بر سر کارند- یک سیستم را در سازمان خود عملیاتی کنند تا برگ زرینی بر افتخارات خود بیفزایند، این سیستمها بدون پیمودن گام اول در ظاهر عملیاتی می‌شوند و نهایتا بعد از یک یا دو سال با فضاحت جمع می‌شوند.

5. عدم ثبات مدیران میانی و ارشد: به دلایل گوناگون، عمر مدیران ارشد و میانی در سازمانهای ایرانی کم است و در بهترین حالت از دو یا سه سال تجاوز نمی‌کند؛ مگر اینکه استثنایی در میان باشد. در این دوره کوتاه و زودگذر، مدیران برای اینکه سابقه مثبتی از خود به جا بگذارند، به همه کارها شتاب بی‌دلیلی می‌دهند. در نتیجه، حتی در فرایندهای حساس و سیاستهای بلندمدت سازمان نیز همواره نوعی شتابزدگی و در تصمیمات نیز نوعی ناپختگی دیده می‌شود. نتیجه این شتابزدگی نیز در خوشبینانه‌ترین حالت به استفاده از مسکن برای کاهش درد یک بیمار بدحال می‌ماند، به جای شناخت بیماری و درمان قطعی بیمار.

6. دولتی بودن اقتصاد: در ایران بیشتر سازمانها باواسطه یا بی‌واسطه به دولت وابسته‌اند. این سازمانها که صرفنظر از نوع عملکرد خود و صرفنظ از سودآور بودن یا نبودن خود، معمولا بودجه ثابتی را از دولت دریافت می‌کنند یا به جای آن به اشکال مختلف از رانتهای دولتی استفاده می‌کنند، به نتیجه سیاستهای میانمدت یا بلندمدت خود چندان اهمیت نمی‌دهند. سازمانی هم که در آن نتیجه تصمیمگیری‌ها و کسب و کار اهمیت نداشته باشد، طبیعی است که به دنبال اتخاذ راهکاری هم برای بهبود آن نیست. اصولا مسئله و مشکلی وجود ندارد تا برای آن به دنبال راه حل بود. سری را که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند. بنابراین، در اقتصاد دولتی ایران هیچ مدیری نیازی به استفاده از راهکارهای تکنولوژیک (فناورانه) برای بهبود فعالیتهای سازمان یا بنگاه خود نمی‌بیند. معدود موفقیتهای به دست آمده در پروژه‌های فناوری اطلاعات نیز غالبا مربوط به بخش خصوصی بوده است.

7. عدم آشنایی مدیران ارشد سازمان با فناوری اطلاعات و عدم تمایل نسبت به آن: در استقرار تمامی سیستمهای فناوری اطلاعات، حمایت تمام عیار مدیر ارشد سازمان لازم است. چرا که در مراحل مختلف تعریف، تولید، آموزش و استقرار سیستم، مقاومتهایی از سوی افراد مختلف در سازمان صورت می‌گیرد که این مقاومت‌های عمدی یا سهوی را تنها قدرت و دستور تمام کننده مدیر عامل می‌تواند بشکند. در سازمانهای ایرانی به دلایل مختلف، مدیرعامل آشنایی چندانی با فناوری اطلاعات و راهکارهای آن ندارد و متاسفانه به آن به چشم یک محصول لوکس و صرفا برای پز دادن و به رخ کشیدن پرستیژ سازمان می‌نگرد. بنابراین، طبیعی است که احساس می‌کند صرف انرژی برای آن، وقت صرف آن کردن، شرکت در جلسان مرتبط با آن و حمایت از آن به نحوی سبک کردن خود و موجب کاستن از اجر و قرب خود است. یکی از دلایل این موضوع، عدم آشنایی وی با فناوری اطلاعات و مدیریت فناوری اطلاعات و دلیل دیگر آن تجربه تلخ شکست در سازمانهای دیگر است که یا مستقیما در سازمانهای دیگر تجربه شده است یا به گوش وی رسیده است.

******

این مطلب رو در پست‌های بعد ادامه خواهم داد.

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/08/13 در Information Technology, مدیریت

 

اعتماد از دست رفته

شاید به مخیله خیلی از شما هم خطور نکنه که مدارکی رو از طریق یکی از شرکتهای پستی معروف به خارج از کشور ارسال کنید و متاسفانه بعد از 11 روز نه تنها بسته به مقصد نمی‌رسه، بلکه تنها جوابی که می‌شنوید اینه که می‌تونن هزینه ارسال رو به شما برگردونن یا مجددا و بدون هزینه ارسال رو انجام بدن.

شرکت TNT که به خاطر خدمات مشتریان و مشتریمداری (customer care) کلی ادعا داره و کلی جایزه و تقدیرنامه گرفته، نتونسته بسته یک کیلویی اینجانب رو به همراه 40-50 بسته دیگه که از ایران عازم لندن بوده، به مقصد برسونه. البته ناگفته نمونه که ظاهرا این مسئله یه مقدار سیاسی-امنیتیه (هر چند کسی حاضر نیست دراین مورد اظهار نظر رسمی بکنه). خب دیگه، 50 تا بسته از ایران تابلوئه دیگه! چه میشه کرد!

اما به عقیده من یه شرکت جهانی نباید اجازه بده که شهرت و اعتبارش دستخوش و بازیچه مسائل سیاسی و اینجور چیزا بشه. مدیرای این شرکت نباید اجازه بدن یه بسته خاص گرفتار موانع امنیتی بی‌دلیل بشه. اینجوری علاوه بر اینکه اعتبار و نشان شرکت TNT خدشه دار میشه و اعتماد مشتریان ازش سلب میشه، خود مشتریا هم متحمل ضرر و زیان ناشی از گم شدن یا حداقل دیر رسیدن بسته شون میشن.

بعد از 7-8 روز از نرسیدن بسته به مقصد، با شرکت TNT تهران تماس گرفتم و اعتراضم رو نسبت به این مسئله به صورت مکتوب براشون ارسال کردم. جالب اینکه اگه مرسوله شما فقط کاغذ و مستندات باشه، نه خسارتی به شما تعلق میگیره (غیر از هزینه پستش) و نه می‌تونستید بیمه‌اش کنید!!! خلاصه با تلاشهای فراوان و ارسال ایمیل به tnt.com در هلند و تماس تلفنی و ایمیلی با مدیر دفتر منطقه‌ای خاورمیانه در دبی، به من زنگ زدند و حاضر شدن که هزینه ارسال رو کلا عودت بدن (با محفوظ بودن روال عادی ارسال بسته فعلی).

شعار شرکت TNT این جمله است: «sure we can» خلاصه اینکه ایندفعه هم من حسابی بز آوردم و هم اونا. چون شعارشون تبدیل شد به «maybe we can» یا شاید «we cannot».

 
2 دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/08/10 در مهاجرت به نیوزیلند

 

برچسب‌ها: , , ,