یکسال و سه ماه از اون ظهر گرم ماه رمضون که با دوستان ناهار میخوردیم و یکیشون ازم پرسید چرا نمیرم دنبال مهاجرت به نیوزیلند گذشت. یه ناهار معمولی و غذای سرد و یه سوال بدون مقدمه و موخره. اما همه زندگیم رو تحت الشعاع قرار داد.
حداقل، اگه مهاجرت به نیوزیلند عملی هم نشه، باید پذیرفت برای مقطعی نه چندان کوتاه زندگیم رو به شدت تکون داده. و چه تلاش شیرینی! نتیجه مهم نیست. باید شیرینی رو وقتی تو مسیر تلاش برای رسیدن به هدفت هستی، هدفی که بهش اعتقاد داری، بهش اشتیاق داری، بهش ایمان داری، حس کنی. لذت در نفس تلاش و عیارشه، نه نتیجه. من برای هر نتیجهای آمادهام. شاید بیش از ده سال باشه که به شکلهای مختلف به مهاجرت فکر کردهام. سالها بهش فکر کردهام، نقد کردهام، مقایسه کردهام، تحقیق کردهام، پرسیدهام، سبک و سنگین کردهام. بماند که تحلیلهای خودم رو بارها و بارها زیر بوته نقد قرار دادم و هر بار سعی کردم ثابت کنم اشتباه میکنم، دیدم که متاسفانه اینطور نیست.
اما از یکسال و سه ماه پیش و ظهر اونروز شهریورماه بود که یکی از رفیقان شفیق اینجانب کک مهاجرت به نیوزیلند رو به تنبان ما انداخت و دورهای پرهیجان و شیرین شروع شد. روزی که گواهی اشتغال به کار از هر سه شرکتی که درشون کار کرده بودم آماده شد…، روزی که نتیجه آیلتس رو روی سایت دیدم (ببخشید شبی که …) و اشک تو چشام حلقه زد…، روزی که فهمیدم حتما باید مدارکم رو به NZQA بفرستم و استرس داشت منو میکشت …، روزی که نتیجه NZQA اومد و قند تو دلم آب میشد…، روزی که بعد از منفی دو روز، تکرار میکنم: بعد از منفی دو روز، از تو pool در اومدم -که بعید میدونم کسی باورش بشه- و خیلی روزهای دیگه که هر کدوم و لحظه به لحظهشون تو ذهنم ثبت شده.
الآن خیلی چیزها راجع به نیوزیلند میدونم. اما روزی که اون ناهار رو میخوردیم، تنها چیزی که من و دوستم میدونستیم این بود که بچه محل سابقش سالهاست که تو نیوزیلند زندگی میکنه و خیلی هم راضیه. اسم پایتختش رو هم به لطف اطلاعات عمومی خودم میدونستم. 🙂 و ضمنا میدونستم بعد از ناهار سراغ گوگل میرم تا سایت اداره مهاجرتش رو پیدا کنم.
امروز داشتم تو اینترنت میگشتم که اتفاقی تبلیغات شرکت نیک ویزا رو دیدم. روش کلیک کردم و رفتم تو سایتش دیدم به به! به به! آقای مهندس سلطانی مشاور ارشد شرکت کنار آقای جان کی (نخست وزیر نیوزیلند) عکس گرفتن! و کلی مطلب در مورد نیوزیلند و پذیرش دانشجو و مهاجرت و راهکار ویژه برای مهندسای کامپیوتر و …. همین آقای سلطانی که سال پیش (ششم آذر سال 1389) در جلسه خصوصی با اینجانب نمی دونست لیسانس کامپیوتر باید مدارکش رو چه جوری تو NZQA اسس کنه و حتی تا چند ماه بعدش هم نمی دونست و کارشناساش مرتب بهم زنگ میزدن و پیشنهاد بستن قرارداد وکالت میدادن، حالا کلی سر و صدا و تبلیغات راه انداخته و ادعا میکنه که موکلینش رو به نیوزیلند میرسونه! جالب اینکه زیر عکسهایی که گفتم، ننوشته این عکس در انگلستان گرفته شده و یه جورایی خواننده رو تو خماری فرو میبره. البته شرکت نیک ویزا شرکت بدی نیست. سابقه طولانی و موفق در مهاجرت به استرالیا داره که به تازگی با روی آوردن افراد به نیوزیلند وارد این شاخه هم شده. به نظر شما آقای سلطانی هم جزو خوانندههای وبلاگ 2migrators یا فروم migranthelp هست؟ 😉
سال پیش سالی بود که کمتر ایرانیای تو اینترنت راجع به مهاجرت به نیوزیلند میدونست. کمتر وبلاگی از دوستان ساکن نیوزیلند وجود داشت و من چند هفته وقت گذاشتم تا قوانین مهاجرت رو بخونم و همون موقع بود که عهد کردم اگه موفق شدم، اطلاعاتم رو بدون مضایقه در اختیار دیگران قرار بدم. و خدا رو شکر تا حالا تونستم این کار رو بکنم. شاید این یه جور جبران لطف دوستانی مثل سپهر، سپیده، مریم، ناصر و بقیه باشه؛ حتی لطف کارشناسای مهاجرت از ولینگتون که به همه ایمیلهام دقیق و درست جواب میدادن. آمریکاییها یه اصطلاحی دارن که میگه pay forward. یه جورایی ترجمهاش میشه همون بیت معروف «تو نیکی میکن و در دجله انداز * که ایزد در بیابانت دهد باز».
چیزی که به طور حتم نمیشه ازش گذشت اینه که تو این مدت دوستای باارزشی پیدا کردم. دوستایی که شاید نفر به نفرشون تو زندگیم تاثیر گذاشته باشن، دوستایی که جبران لطفشون خیلی دشواره و این مسئله وظیفه سنگینی رو به دوش من میذاره. امیدوارم که از پسش بر بیام.