RSS

اندر احوالات دلار، اینترنت و فیلترینگ

حدود یکماه از اختلالات عجیب و غریب اینترنت در ایران میگذره و مثل خیلی مواقع دیگه و خیلی موارد دیگه کسی پاسخگو نیست. کشور ما کشوریست که یک بار در یکی از میادین شلوغ پایتختش انسانی را با چاقو میکشند و همگان جان دادنش را با بی غیرتی تمام نظاره میکنند و یک بار به خاطر حجاب یک دختر یا یک مادر جوان هزار تا مامور و مفتی و محتسب پیدا میشه و رگ غیرت ملتی ورمیقلمبه و میزنه بیرون. یکی از چیزهای جالب مملکت ما همین تناقضهاست.

قاعدتا خیلی از کاربران اینترنت اطلاعات فنی در مورد اینترنت و جزییات کار اون ندارند و شاید متوجه کند شدنها و اختلالاتی که عمدی و مصنوعیه نشن. خیلی وقتها کاربران عادی گمان میکنن که کامپیوترشون مشکلی داره یا یه مشکل عادی رو اینترنت یا پهنای باند مورد استفاده‌شون به وجود اومده. غافل از اینکه تقریبا در بیشتر مواقع login کردن به یاهو و جیمیل با کندی روبروست. یعنی مشخصا کسی در وسط راه در حال capture کردن بسته‌های ارسالی و احتمالا تلاش برای سر در آوردن از محتوای اونهاست (به خصوص رمز عبور کاربران). حال مسئولین عزیز که به خاطر چیزهای بی‌اهمیت این همه خبرساز میشن و مسایل پیش پا افتاده رو تو بوق و کرنا میکنن و همه‌شون یک پا فیلسوف و متفکرن، پیداشون نیست که بیان و در مورد این اینترنت بیچاره توضیحی بدن.

اگه از ارتباط «اوضاع و احوال سیاسی، انرژی هسته‌ای، تحریمها » و «سرعت اینترنت در ایران» یه معادله رگرسیون بنویسیم، ارتباط و همبستگی عجیبی بین این دو مشاهده میشه. یعنی انگار هر وقت اخبار بدی به گوش میرسه، رییس فیلترینگ مخابرات هم عصبانی میشه و شیر فلکه اینترنت مملکت رو می بنده. حالا بسته به شرایط و میزان عصبانیت بعضی وقتها کم میبنده، بعضی وقتها زیاد؛ بعضی وقتها هم کلا میبندتش و ما مجبوریم سماغ بمکیم. مثل روزهای انتهایی بهار دل‌انگیز 88 که حتی ssh هم بسته شده بود و شرکتهای بزرگی مثل parsonline نمیتونستن به سرورهاشون تو کشورهای دیگه وصل شن.

اینبار اما، زمزمه‌های راه اندازی اینترنت ملی به گوش میرسه.؛ اینترنت حلال؛ اینترنت پاک؛ پاک از اونچیزی که عالیجناب ناپاک تشخیص میده. در این صورت، با راه اندازی اینترنت ملی و محاصره کاربران اینترنت در میان دیوار بلند مخابرات و وجود تنها یک راه تردد به اینترنت جهانی، فقط کافیه اون آقاهه که شیر فلکه دستشه خیلی عصبانی بشه و شیر اینترنت رو کاملا ببنده. اونوقت دیگه ایمیل یاهو و جیمیل و سایتهای خارجی رو باید تو خواب دید. در حالت خوشبینانه هر وقت تحریم جدیدی علیه ایران تصویب بشه یا گند جدیدی بالا بیاد، باید چند روزی با این سایتها خداحافظی کنیم. در حالت بدبینانه هم باید بگیم به امید دیدار یاهو، به امید دیدا جیمیل و … و باید دست به دامن سایتهایی مثل mail.haji.ir یا mail.seyed.ir بشیم (البته این آدرسها تراوشات ذهن نویسنده است. فعلا خیلی جدی نگیرید. اما اگه این دامینها رجیستر نشده، رجیسترشون کنید. ممکنه چند وقت دیگه بیان سراغتون و با قیمت گزافی اونها رو ازتون بخرن). این تو بمیری، دیگه از اون تو بمیریها نیست. اگه اینطور بشه، دیگه آب پاکی روی دست کاربران اینترنت ایران ریخته میشه و باید با موازین ضداخلاقی و غیرشرعی خداحافظی کنیم!

شاهکار جدید مسئول شیرفلکه مذکور، فیلتر کردن سایت mesghal.ir بود که خیلی جالب و مضحک به نظر میرسه. تنها جرم این سایت بخت برگشته که شاید پربیننده ترین سایت برای رصد قیمت ارزهای رایج و طلاست، ارائه آنلاین و لحظه به لحظه قیمت دلار، طلا و سایر ارزها تو این روزهای بحرانیست؛ روزهایی که به قول عالیجناب همه باید در برابر دشمن متحد باشیم. فکر میکنم نیازی به توضیح بیشتر در حماقتی که در پس تفکر عالیجنابان هست نباشه. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل….. از همه اینها دردناکتر برای من این بود که شنیدم یکی از دوستان نزدیک و همکلاسیهای سابقم در شرکت کنترل شیرفلکه پیش اون آقاهه کار میکنه. آخه شما بگید، این حقوقا حلاله؟

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2012/01/04 در Information Technology, متفرقه

 

یکسال و اندی گذشت

یکسال و سه ماه از اون ظهر گرم ماه رمضون که با دوستان ناهار می‌خوردیم و یکیشون ازم پرسید چرا نمی‌رم دنبال مهاجرت به نیوزیلند گذشت. یه ناهار معمولی و غذای سرد و یه سوال بدون مقدمه و موخره. اما همه زندگیم رو تحت الشعاع قرار داد.

حداقل، اگه مهاجرت به نیوزیلند عملی هم نشه، باید پذیرفت برای مقطعی نه چندان کوتاه زندگیم رو به شدت تکون داده. و چه تلاش شیرینی! نتیجه مهم نیست. باید شیرینی رو وقتی تو مسیر تلاش برای رسیدن به هدفت هستی، هدفی که بهش اعتقاد داری، بهش اشتیاق داری، بهش ایمان داری، حس کنی. لذت در نفس تلاش و عیارشه، نه نتیجه. من برای هر نتیجه‌ای آماده‌ام. شاید بیش از ده سال باشه که به شکلهای مختلف به مهاجرت فکر کرده‌ام. سالها بهش فکر کرده‌ام، نقد کرده‌ام، مقایسه کرده‌ام، تحقیق کرده‌ام، پرسیده‌ام، سبک و سنگین کرده‌ام. بماند که تحلیلهای خودم رو بارها و بارها زیر بوته نقد قرار دادم و هر بار سعی کردم ثابت کنم اشتباه می‌کنم، دیدم که متاسفانه اینطور نیست.

اما از یکسال و سه ماه پیش و ظهر اونروز شهریورماه بود که یکی از رفیقان شفیق اینجانب کک مهاجرت به نیوزیلند رو به تنبان ما انداخت و دوره‌ای پرهیجان و شیرین شروع شد. روزی که گواهی اشتغال به کار از هر سه شرکتی که درشون کار کرده بودم آماده شد…، روزی که نتیجه آیلتس رو روی سایت دیدم (ببخشید شبی که …) و اشک تو چشام حلقه زد…، روزی که فهمیدم حتما باید مدارکم رو به NZQA بفرستم و استرس داشت منو می‌کشت …، روزی که نتیجه NZQA اومد و قند تو دلم آب میشد…، روزی که بعد از منفی دو روز، تکرار می‌کنم: بعد از منفی دو روز، از تو pool در اومدم -که بعید میدونم کسی باورش بشه- و خیلی روزهای دیگه که هر کدوم و لحظه به لحظه‌شون تو ذهنم ثبت شده.

الآن خیلی چیزها راجع به نیوزیلند می‌دونم. اما روزی که اون ناهار رو می‌خوردیم، تنها چیزی که من و دوستم می‌دونستیم این بود که بچه محل سابقش سالهاست که تو نیوزیلند زندگی می‌کنه و خیلی هم راضیه. اسم پایتختش رو هم به لطف اطلاعات عمومی خودم می‌دونستم. 🙂 و ضمنا می‌دونستم بعد از ناهار سراغ گوگل می‌رم تا سایت اداره مهاجرتش رو پیدا کنم.

امروز داشتم تو اینترنت می‌گشتم که اتفاقی تبلیغات شرکت نیک ویزا رو دیدم. روش کلیک کردم و رفتم تو سایتش دیدم به به! به به! آقای مهندس سلطانی مشاور ارشد شرکت کنار آقای جان کی (نخست وزیر نیوزیلند) عکس گرفتن! و کلی مطلب در مورد نیوزیلند و پذیرش دانشجو و مهاجرت و راهکار ویژه برای مهندسای کامپیوتر و …. همین آقای سلطانی که سال پیش (ششم آذر سال 1389) در جلسه خصوصی با اینجانب نمی دونست لیسانس کامپیوتر باید مدارکش رو چه جوری تو NZQA اسس کنه و حتی تا چند ماه بعدش هم نمی دونست و کارشناساش مرتب بهم زنگ میزدن و پیشنهاد بستن قرارداد وکالت میدادن، حالا کلی سر و صدا و تبلیغات راه انداخته و ادعا می‌کنه که موکلینش رو به نیوزیلند میرسونه! جالب اینکه زیر عکسهایی که گفتم، ننوشته این عکس در انگلستان گرفته شده و یه جورایی خواننده رو تو خماری فرو می‌بره. البته شرکت نیک ویزا شرکت بدی نیست. سابقه طولانی و موفق در مهاجرت به استرالیا داره که به تازگی با روی آوردن افراد به نیوزیلند وارد این شاخه هم شده. به نظر شما آقای سلطانی هم جزو خواننده‌های وبلاگ 2migrators یا فروم migranthelp هست؟    😉

سال پیش سالی بود که کمتر ایرانی‌ای تو اینترنت راجع به مهاجرت به نیوزیلند می‌دونست. کمتر وبلاگی از دوستان ساکن نیوزیلند وجود داشت و من چند هفته وقت گذاشتم تا قوانین مهاجرت رو بخونم و همون موقع بود که عهد کردم اگه موفق شدم، اطلاعاتم رو بدون مضایقه در اختیار دیگران قرار بدم. و خدا رو شکر تا حالا تونستم این کار رو بکنم. شاید این یه جور جبران لطف دوستانی مثل سپهر، سپیده، مریم، ناصر و بقیه باشه؛ حتی لطف کارشناسای مهاجرت از ولینگتون که به همه ایمیلهام دقیق و درست جواب می‌دادن. آمریکایی‌ها یه اصطلاحی دارن که میگه pay forward. یه جورایی ترجمه‌اش میشه همون بیت معروف «تو نیکی میکن و در دجله انداز * که ایزد در بیابانت دهد باز».

چیزی که به طور حتم نمی‌شه ازش گذشت اینه که تو این مدت دوستای باارزشی پیدا کردم. دوستایی که شاید نفر به نفرشون تو زندگیم تاثیر گذاشته باشن، دوستایی که جبران لطفشون خیلی دشواره و این مسئله وظیفه سنگینی رو به دوش من می‌ذاره. امیدوارم که از پسش بر بیام.

 
13 دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/11/23 در مهاجرت به نیوزیلند

 

Does ESX support IDE?

Of course it supports IDE. ESX is a professional version of VMware that’s been designed for datacentres and enterprise businesses. It doesn’t provide IDE support by default. In other words, it doesn’t recommend it, because ESX is supposed to be used in business-critical sectors that performance is of vital importance.
By the way, you can add and use IDE hard disks if you wish. When creating a new virtual machine, you can simply install and use an IDE hard disk by adding a new hard drive and in Advanced Options window, in Virtual Device Node box, and choosing IDE instead of SCSI. That easy. After that, you can install the intended OS on it.

Choosing an IDE hard disk is not recommended, because due to IDE architecture, it takes a high per cent of ESX host CPU resources. But sometimes, the engineer may have no other choices. Some applications or operating systems, such as MikroTik RouterOS, are only supported on IDE hard disks.
So this is a trade-off between performance and the money your organisation may save by going more virtual.

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/11/10 در مجازی‌سازی

 

مدیریت کاربران در FreeRadius

شاید بدونید که FreeRadius یک RADIUS Server متن-بازه که نرم افزار بسیار موفق، پایدار و قابل اطمینانیه. در واقع، در بین RADIUS Serverهای مختلفی که موجوده، FreeRadius محبوبترین اونهاست. اگه شما هم جزو علاقه‌مندان یا حرفه‌ایهای دنیای لینوکس یا یونیکس هستید، احتمال زیادی داره که با این سرویس جالب و مفید کار کرده باشید؛ به خصوص اگه تجربه کار در یک ISP رو داشته باشید.

FreeRadius نرم افزار کاملیه و به جهت ابعاد مختلفی که داره و قابلیت ارائه انواع خدمات و سازگاری با انواع سرویسهای دیگر، هر کسی موفق نمیشه با همه قسمتهاش آشنا بشه. من چند روز پیش دنبال مدیریت دسترسی کاربران به اینترنت به صورتی بودم که بشه زمان یا زمانهای خاصی رو در طول هفته به کاربر تخصیص داد تا بتونه طبق اون به اینترنت دسترسی داشته باشه. مثلا، هر روز ساعت 14 تا 16 یا روزهای دوشنبه و چهارشنبه ساعت 8 تا 17. این کار فوق العاده ساده است و خودم چند سال پیش انجامش داده بودم. اما چون خیلی با FreeRadius کار نمی کنم و خدا رو شکر، در اون سالها چیزی رو مستند نمی‌کردم، 😉 روشش رو فراموش کرده بودم. اما با جستجو در اینترنت بالاخره تونستم راه حل رو پیدا کنم. در ادامه به طور خلاصه، روش این کار رو شرح می‌دم. امیدوارم مفید باشه.

 

برای تخصیص زمانهای ثابت روزانه به کاربر باید از attribute Login-Time استفاده کنید. اگه از MySQL به همراه FreeRadius استفاده می‌کنید، باید Login-Time رو در جدول Radcheck ذخیره کنید.

 

Login-Time از جنس string هستش و به صورت زیر مقدار میگیره:

  • هر رشته باید با حروف اختصاری روزهای هفته یا بازه‌ای از روزهای هفته  شروع بشه. روزهای هفته به این صورت مشخص می‌شوند: Mo، Tu، We، Th، Fr، Sa و Su. عبارت Wk نیز به معنی هفتگی (هفته کاری با شروع از دوشنبه و پایان در جمعه مترادف رشته Mo-Fr ) و Any یا Al به معنی هر روز می‌باشد.
  • پس از آن، بازه ساعت با قالب hhmm-hhmm اضافه می‌گردد. برای مثال: “Wk0855-2305,Sa,Su1655-2305” به معنی دسترسی در روزهای کاری از ساعت8:55 تا 23:05، دسترسی 24 ساعته در روز شنبه و دسترسی از ساعت 16:55 تا 23:05 در روز یکشنبه خواهد بود.

به عنوان مثال برای تخصیص زمان دسترسی روزانه به کاربر test_user به صورت هر روز از ساعت 8 تا 9 کافیست دستور زیر رو در MySQL تایپ کنید:

INSERT INTO radcheck VALUES (‹2′,’test_user›,’Login-Time›,›:=›,’Al0800-0900′);

 

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/11/08 در Linux and Open-Source

 

VIM! تولدت مبارک!

VIM، محبوبترین ویرایشگر سیستمهای عامل خانواده یونیکس، بیست سال بیش در نوامبر سال 1991 (آبانماه سال 1370) متولد شد. بیست سالگی‌اش مبارک!

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/11/03 در متفرقه

 

نامه‌ای به استیو جابز که دیگر در این جهان نیست

با سپاس از دوست بسیار عزیزم، علی اکبر قزوینی، به خاطر این مطلب.

 

استیو عزیز

سلام

نمی‌دانم می‌دانی یا نه، اما از ۶ اکتبر ۲۰۱۱، یعنی درست همین روزی که الان اینجا در تهران به نیمه‌شب رسیده، جهانِ ما تو را کم دارد. می‌دانم که می‌دانی. خیلی زودتر از اینها می‌دانستی. همان زمان که داشتی نامۀ استعفایت را می‌نوشتی می‌دانستی. همان زمان که با بدن نحیف و تکیده‌ات در خرداد امسال روی صحنه رفتی و از نسل بعدی سیستم‌ عامل مک و iOS و iCloud گفتی می‌دانستی. پارسال که با خوشحالی روی صحنه آمدی تا مراسم معرفی آی‌پد ۲ تو را کم نداشته باشد هم می‌دانستی. می‌دانم که حتی آن روز که در گاراژ خانه‌تان با استیو وازنیاک رویای سال‌های پیشِ رو را در ذهن تصویر می‌کردید هم می‌دانستی.

استیو عزیز،
تو بهتر از هر کسی دریافته بودی که فرصت زندگی در این جهانی که از وقتی چشم باز کرده‌ایم خودمان را در آن یافته‌ایم، کوتاه‌تر از آن است که بخواهیم آن را صرف امور نازل کنیم. تو این را می‌دانستی که وقتی از اپل اخراجت کردند -از شرکتی که تو بنیانش را گذاشته بودی- رفتی و آن‌قدر درخشیدی که باز همان اپل نتواند تو را نادیده بگیرد.

استیو عزیز،
تو شاید فقط ۵۶ سال در این جهان زندگی کرده باشی، اما به اندازۀ چند برابر این زمان، جهان ما را تغییر داده‌ای. فقط در ۱۰ سال گذشته، آن‌قدر جهان را تغییر داده‌ای که باور کردنش هم مشکل است که این همه پیش رفتن به جلو فقط در ۱۰ سال اتفاق افتاده باشد. تو می‌دانستی که برای چه در این جهان هستی. تو ماموریت‌ات را دریافتی و کامل انجام دادی. برای تو گوشه‌ای افتادن بی‌معنا بود. برای همین بود که وقتی فهمیدی آن‌طور که دلت می‌خواهد نمی‌توانی موثر باشی، بیشتر صبر نکردی و جسم پُردردت را ترک کردی.

استیو عزیز،
حتی رفتن‌ات را هم به روش خودت انجام دادی. شرکتی را که مثل پروراندن و تناور کردن یک نهال برای رشدش زحمت کشیده بودی (که حالا باغستانی شده)، به تواناترین افراد سپردی و فرصت دادی تا همۀ ما دربارۀ این کارت، دربارۀ نقش‌ات در دنیای فناوری، و دربارۀ شخصیت و نبوغ بی‌نظیرت بگوییم و بنویسیم. حتی صبر کردی تا حمایت معنوی‌ات همچنان پشت سر تیم کوک و سایر مدیرانت باشد و آنها آی‌فون بعدی را معرفی کنند و بعد بروی. این همه برنامه‌ریزی دقیق را فقط کسی مثل تو می‌توانست انجام بدهد.

استیو،
صبح وقتی پیام رفتن‌ات را گوشی موبایلم -آی‌فون ۴ای که محصول خیال‌پردازیِ خلاقانۀ تو بوده- گرفتم، دلم به هم پیچید، حالم بد شد و اشک بی‌اختیار از چشمانم سرازیر شد. هرگز رفتن‌ات را به این زودی انتظار نداشتم. خبرها را روی همان آی‌فون، روی آی‌پد و روی همین مک که الان دارم این نامه را برایت می‌نویسم، دنبال می‌کردم. روی دستگاه‌هایی که محصول خرد غیرعادی تو بوده‌اند. امروز بارها وقتی به نبودنت فکر کردم دلم گرفت و چشم‌هایم خیس شد. عکس تو هنوز روی دیوار اتاقم است که به پیشِ رو -به آینده‌ای روشن- اشاره می‌کنی. اغراق نمی‌کنم: بارها با دیدن عکس تو به ادامۀ زندگی امیدوار شدم. در دنیایی که پر از آدم‌های ناقص‌العقلی مثل قذافی و اسد و رهبر کرۀ شمالی است، خوشحال بودم که تو هستی؛ و حضورت و این تعهدت به پیش بردن مرزهای توانایی آدم‌ها، دلگرم‌ام می‌کرد. حالا اما تو نیستی و دیگر باید به زندگی در دنیای بدون استیو جابز عادت کنیم.

استیو نازنین،
جای خالی تو در این جهان هیچ‌وقت پر نمی‌شود. نه، منظورم این نیست که بهتر از تو یا نوابغ دیگر نخواهند آمد. دنیا به حرکتش ادامه می‌دهد. اما تو، خودِ خودِ تو، موجودیتی بودی منحصر به خودت. همان‌طور که جای خالی مولانا، سهراب سپهری، گاندی، فردوسی، شکسپیر، تالستوی، گوته، حافظ، باخ، اینشتین، نیوتن، موتسارت و خیلی‌های دیگر هرگز پر نخواهد شد. می‌دانی چرا؟ می‌دانی. چون شما اثر خودتان را در این جهان گذاشتید. اثری که متعلق و منحصر به خودتان بود. اثری که وقتی آدم به تاریخ نگاه می‌کند، می‌بیند بین آمدن و رفتن شماها، جهان تغییرات مثبتی کرده است. من سهراب را هرگز ندیده‌ام، اما وقتی شعرهایش را می‌خوانم دلتنگ حضورش می‌شوم. موسیقی باخ روح مرا به پرواز درمی‌آورد و با خودم می‌اندیشم چرا این انسان دیگر در این جهان نیست. مولانا قرن‌ها پیش این جهان را ترک کرده و هنوز در سماعِ غزل‌های شورانگیزش جای خالی حضورش را در این جهان مادی حس می‌کنم. و تو، قرن‌ها هم که بگذرد اثر شگرفی که بر این جهان گذاشتی فراموش نخواهد شد و جهان همیشه دلتنگ حضورت خواهد بود.

استیو عزیز،
من هم همیشه فکر کرده‌ام باید در طول زندگی‌ام در این جهان کاری بکنم که فقط قرار بوده من انجامش بدهم. کاری که رنگ و اثر مرا داشته باشد. کاری که تغییر مثبتی در جهان ایجاد کند، به آدم‌ها کمک کند و برایشان الهام‌بخش باشد و با رفتن جسم مادی‌ام تمام نشود. خودت هم می‌دانی کسانی که این‌طور فکر و زندگی می‌کنند، در دنیای آدم‌های عاقل زندگی دشواری دارند. تو این بخت بلند را داشتی که اثرت را بگذاری و آن را چنان با موفقیت‌های مالی ترکیب کنی که دیگران دیوانگی‌های تو را نوعی نبوغ توصیف کنند. این تفاوتِ خردمندانۀ تو، این دیوانگی عاقلانۀ تو، این خرد غیرعادی‌ات، چیزی است که امیدوارم همچنان از آن الهام بگیرم تا زمانی که لحظۀ رفتن من رسید، بر عمر رفته تاسف نخورم.

لحظۀ دیدار نزدیک است

دوستدارت
علی
بامداد جمعه ۱۵ مهر ۱۳۹۰
تهران، ایران

 
۱ دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/10/07 در Information Technology, متفرقه, مدیریت

 

No Comments

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/10/06 در متفرقه

 

SQL Server: Error 22006

امروز در حین انتقال دیتابیس ها از سرور قدیمی به سرور جدید و بازیابی و بارگذاری بانکهای اطلاعاتی و برنامه‌ها اتفاق غیرمنتظره‌ای افتاد.

بعد از نصب MS SQL Server 2000 و در زمان attach کردن دیتابیسها، زمانی که مسیر مورد نظر رو browse کردیم، SQL خطای زیر رو نمایش می‎داد:

مطمئن بودیم که فایلهای دیتابیس و همچنین فضای ذخیره سازی مشکلی ندارند. چیزهایی که ممکن بود در این جابجایی تاثیرگذار بوده باشه، آدرس سرور، اسم سرور، نام درایو محل ذخیره سازی بانکها و سطح دسترسی به فایلها بود. خب، چون مسیر دسترسی به فایلهای دیتابیس local بود، تمامی احتمالات به جز مورد آخر منتفی بود. در سطح دسترسی نیز ظاهرا مشکلی نبود، چون داشتیم به راحتی اون مسیر رو browse می کردیم و اطلاعات رو توش ویرایش و اصلاح می کردیم. اما ……………… وقتی security فولدر حاوی فایلها رو بررسی کردیم، متوجه شدیم کاربرهای System و Creator Owner بهش دسترسی ندارند. با اضافه کردن کاربر System مشکل حل شد.

می دونید چرا این مشکل به وجود اومده بود؟ وقتی که شما اطلاعات رو به عنوان نسخه پشتیبان (backup) از مدیایی مثل CD، DVD و امثال این برمیگردونید، تنظیمات security تغییر میکنه. باید مواظب باشید. ضمنا وقتی اطلاعات رو به صورت معمول (با استفاده از دستوراتcopy و paste) به نقطه دیگری میریزید، مواظب تنظیمات امنیتی فولد یا درایو پدر باشید. ممکنه این تنظیمات در حالت پیشفرض نباشند و گزینه به ارث‌رسانی‌شون هم انتخاب شده باشه. اونوقت با کپی کردن اطلاعات در این درایو یا فولدر، تنظیمات امنیتی اطلاعات شما از حالت پیشفرض خارج میشه و ممکنه در صورت عدم اطلاع یا بی‌دقتی براتون مشکل ساز بشه.

یکی از بهترین راهها برای اجتناب از تغییر ناخواسته تنظیمات security استفاده از دستور xcopy است. با xcopy می تونید ضمن حفظ دسترسی امنیتی به فایلها و فولدرهای مورد نظر، از متوقف شدن عملیات copy/paste به خاطر حجم زیاد فایلها یا اسامی طولانی اونها (که در زبان فارسی هم زیاد به وجود میاد) پیشگیری کنید. مثال مناسبی از استفاده از این دستور می تونه به این صورت باشه:

xcopy «C:\Source Folder» «\\Destination Server\Share\Folder» /X /H /E /V /Y

/X – Copies file audit settings and file ownership and ACL information.
/H – Copies hidden and system files.
/E – Copies directories and subdirectories, including empty ones.
/V – Verifies each new file.
/Y – Suppresses prompting to confirm you want to overwrite an existing destination file.

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/09/30 در ویندوز 2003-ویندوز ایکس-پی

 

حجاب (قسمت سوم)

(ادامه از پست قبلی)

6. عقاید پلورالیستی، تساهل و تسامح

از زمان مشروطه به بعد، قرائتهای جدیدی از دین مطرح شد که بیشتر شان نزول آیات، شرایط مسلمانان در زمان صدور آیات و مقتضیات زمانی را در زمان ایراد نظری خاص از پیامبر اسلام مورد توجه قرار می‌داد. به نظر می‌رسد این تمایل بیشتر از طرف تحصیلکردگان و فرنگ رفتگانی وجود داشت که با سفر یا تحصیل در اروپا علامت سوال بزرگی در مورد علل انحطاط ایران و رشد اروپا در ذهنشان به وجود آمده بود.

اینکه حاصل این سوال چه بود و تاثیرات مثبت یا منفی بر جامعه ایران و توسعه یا دستکم کاستن از شدت انحطاط داشت یا نه مبحث دیگریست (در باب علل انحطاط ایران و رشد اروپا مطالعه آثار سیدجواد طباطبایی اکیدا توصیه می‌شود). اما یکی از چالشهای این گروه که رفته رفته روشنفکر نام گرفتند تطبیق سنتها و باورهای جامعه، شریعت و فقه با طرز تفکر و نظام نوینی بود که در اروپا به شکوفایی و بالندگی رسیده بود. این تلاش برای پوشاندن لباس تجدد بر پیکر پیر و فرتوت سنت به تدریج باعث بروز تناقضات و دونگانگیهای بسیاری شد.

دین اسلام در طول 13 قرن در دست حاکمان عربی که خود نیاز به تربیت اسلامی داشتند، ترکان و مغولان و در سیر تجربیات تلخ تاریخی در ایران زمین در چنبره فقه و تفاسیر خشک و مقدس مابانه گرفتار شده بود، به تصلبی رسیده بود که محلی برای انعطاف و نرمش باقی نمی‌گذاشت. از سویی دیگر، با مطالعه در تاریخ صدر اسلام نوساناتی را در برخورد پیامبر و یاران ایشان با مخالفان مشاهده می‌کنیم، بعضی مواقع نرمش و مسامحه و بعضی مواقع تندی و تکفیر و مجازات. گروهی از محققان معتقدند این نفاوت در موضعگیری‌ها به موقعیت سیاسی و قدرت مسلمین در شرایط مختلف باز می‌گردد. به هر حال در قرن اخیر در ایران و در برخی دیگر از کشورهای اسلامی که نحله‌های روشنفکری و مترقی پیدا شدند، قرائت معتدل‌تری از اسلام متولد شد که بیشتر تکیه بر اصل برائت و تسامح دارد.

این نوع تلقی از شریعت هر روز بیش از پیش بین مردم طرفدار پیدا می‌کند و با افزایش سطح تحصیلات در جامعه و گسترش ارتباطات این روند تندی بیشتری به خود گرفته است. اما نباید از شکاف بین طرفداران این تفکر با دینداران سنتی غافل ماند. این موضوع که در کنار مشکل شکاف نسلها و تمامی پیامدهای آن، مشکلات دیگری را برای جوامع سنتی و اسلامی در حال گذار به مدرنیته به وجود آورده است، در جزییات زندگی روزمره مانند نحوه ارتباط با جامعه، حقوق زن، سهم الارث زنان، حجاب و … خود را آشکار می‌سازد.

7. اسلام پلورالیستی یا پلورالیسم اسلامی

در اینجا مجالی برای بحث در این مورد که کدام قرائت از دین صحیح است وجود ندارد. اما اگر واقع بینانه به موضوع بنگریم، باید بپذیریم که بسیاری از مشکلات در پذیرش دین و هنجارهای آن در نسل جدید به تفاوت همین دو قرائت باز می‌گردد. اینکه «تکالیف دینی تکلیف است و نباید مورد سوال همراه با تشکیک قرار گیرد» یا «یک انتخاب است و اگر بنا باشد به زور باشد، همان بهتر که نباشد» علت تمام مشکلات است.

اگر بی‌طرفانه گشتی در تاریخ اسلام بزنیم، درمی‌یابیم که هر زمان که پایه‌های حکومت و قدرت حکومت اسلامی مستحکم و از ثبات لازم برخوردار بوده، کمتر اهل مذاکره و مسامحه بوده است. و هر زمان که مصالح مسلمین (که معمولا و طبق قرائن، منظور از آن همان جان و مال است) اقتضا کرده، اغماض و تساهل و تقیه رخ نموده است. بنابراین، از دید فقه و همچنین فلسفه، تلفیق اسلام و تکثرگرایی، تساهل، تسامح و امثال آن امکانپذیر نیست و به نظر من، دیندارانی که علاقمندند هر دو طرف را توامان داشته باشند، راه را به خطا می‌روند. من قصد ندارم یک طرف را تخطئه یا رد و طرف دیگر را قبول کنم. اما معتقدم تلفیق ایندو اشتباهی فاحش است.

به نظر نویسنده، این موضوع نیز باید مورد کنکاش قرار گرفته تکلیف مشخص شود. شاید به این صورت بتوان اول مرزبندیها را مشخص کرد و به صورت دقیقتری به طرح موضوع پرداخت. در غیر اینصورت، ناچار خواهیم بود مادر چادری و مومنی را در خیابان ببینیم که دخترش هم دوست پسر دارد و هم حجاب درست و حسابی ندارد؛ یا رباخواری که هر سال با بهره پولهایش به حج می‌رود.

بعد از آن باید تمرین تحمل عقیده مخالف و احترام به عقاید دیگران را در برنامه خود قرار دهیم. ایجاد مرزبندی بین عقاید اگر قرار باشد به تکفیر دیگران منجر شود، باز هم بی‌فایده و عبث است.

جمعبندی

نسل جدید به دلیل وجود هنجارهایی که به ارث برده و وجود تابوهای مختلف- که با برچسبهای مختلف مانند ناموس، دین، وجدان، خدا و عذاب الهی از سوال کردن درباره آن و شک کردن به آن برحذر داشته شده- یدک کش تفکراتیست که دیگر یارای تحمل آن را زیر بار انبوه سوالها و شبهات ندارد. متاسفانه در سالهای اخیر نیز به این دلیل که به این مشکل بدون حب و بغض و بیطرفانه نگریسته نشده و همواره به هر سوالی برچسب سیاسی-امنیتی زده شده، فضایی برای طرح و حل نداشته است.

بنا به دلایل مختلف تاریخی و نحوه ورود ما به مدرنیته فضایی مه آلود و مبهم بر جامعه، تفکرات، هنجارها، شخصیت فردی و اجتماعی و تقریبا تمامی مناسبات ما حاکم شده است. فضایی که ویژگی بارز آن تحمل کردن و همزیستی با تناقضات مختلف است. به چند نمونه نمونه خیلی ساده از آن در ذیل اشاره می‌کنم:

  • تفکیک زن و مرد در اتوبوس و عدم تفکیک در آسانسور
  • الزام حجاب در جامعه و خانه همسایه و مغازه و … و عدم وجود آن -در حد اعلی- در میهمانیها و مجالس
  • تعلیم رسم ادب و عدم استفاده از الفاظ رکیک به فرزندانمان ولی وجوب استفاده از آن در استادیوم فوتبال و ناسزا گفتن به حکومت
  • پدر خانواده موضوعی را برای فرزندان ممنوع کرده، اما مادر مخفیانه مجوز آنرا صادر می‌کند و از فرزندان توقع احترام به پدر و مادر نیز دارد.
  • از عدم وجود امنیت در معابر و خیابان برای خواهر و مادر خودمان گله مندیم، اما خودمان مزاحم نوامیس دیگران می‌شویم.
  • از اسلام خوشمان نمی‌آید یا به آن اعتقاد نداریم، اما به حج می‌رویم.

چند نمونه از تناقضهایی که از طرف حاکمیت مشاهده می‌شود را نیز می‌توان موارد ذیل دانست:

  • وضع قانون و عدم اجرای آن
  • نقض قانون در موارد مختلف به بهانه مصلحت و امثال آن
  • تلون در سیاستها یک بار به بهانه جمهوریت و یک بار به بهانه اسلامیت (اجتماع نقیضین در نظام سیاسی ایران به زعم نویسنده)

شاید موارد فوق خیلی ساده یا بی‌ارتباط به نظر برسند. اما باور کنید یا نه، اینها نشاندهنده وضعیت جامعه ما از بالاترین تا پایین‌ترین سطح است. یاد گرفته‌ایم که سوای اعتقاد قلبیمان، تایید و نظر مساعد اطرافیانمان را جلب کنیم، همه را راضی نگه داریم و همرنگ جماعت باشیم.  شاید روزی یک تحقیق در حوزه روانشناسی اجتماعی بتواند ابعاد گسترده این بیماری سرطانگونه را کشف و برای درمان آن چاره‌ای بیندیشد.

با افزایش سطح آگاهی در جامعه و میان نسل جوان درباره سایر مکاتب و روند توسعه در غرب، گسترش ارتباطات و آشنایی با فرهنگ و جهان بینی‌های مختلف، دوره پذیرش دربست تفکرات نسل پیش و اطاعت بی چون و چرا از آموزه‌های پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ به سر آمده است. این دوره دیگر دوره‌ای نیست که بتوان با تکلیف و امر و نهی و بدون ارائه دلیل منطقی و اقناع شنونده، حرف را به کرسی نشاند.

در این طوفان سهمگین سنت و مدرنیته (بماند که هیچیک در ایران به درستی شناخته نشد. نه سنتها به درستی و با تمامی ظرفیت خود شکوفا شدند و مورد استفاده قرار گرفتند و نه مدرنیته تعریف درست و دقیقی پیدا کرد. مدرنیته عموما از حد ظاهر و پیشرفت در تکنولوژی و راهسازی و کارخانه و کشف حجاب و اتول و تلفن و «انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست»  فراتر نرفت.) ما مانده‌ایم و افراط و تفریطی که خودمان هم در آن نقش -بخوانیم تقصیر–  داریم. کار به جایی می‌رسد که هر گروهی خود را بر مدار حق و حقیقت می‌بیند و برای بقیه شعار مرده بار سر می‌دهد.

حجاب نیز از این قضیه مستثنی نیست. افراد باحجاب بی‌حجابها یا بدحجابها را می‌رنجانند. بی‌حجابها، باحجابها را و …. به همه دلایلی که ذکر آنها رفت، وجود یک جامعه مردسالار را نیز به یکی از علل بزرگ مشکلات زنان در جامعه اضافه کنید. فقط کافیست یک لحظه احترامی را که برای بانوان راننده در حین رانندگی قائل هستیم، در ذهن بیاوریم تا به ابعاد آن پی ببریم.

همانطور که بررسی‌های کلی و فهرستوار بالا نشان می‌دهد، این مشکل ناشی از یک دلیل و دو دلیل و زاییده یک سال و دو سال و ده سال نیست. ایران زمین، به خصوص پس از ورود اعراب، هرگز دارای سیستم حکومتی مناسب و متکی به ساختارهایی که پیش از اسلام داشت نشد. حکومتهای عمدتا تئوکراتیک که به دلیل نگاه کوتاه مدت به کشورداری و پیش بینی عدم ثبات برای خود، راهی جز چپاول و غارت در پیش نمی‌گرفتند، جامعه را عملا به حال خود رها می‌کردند. مردم نیز جز تحمل مشکلات و مدارا با وضعیت موجود (چون متولی حقیقی وجود نداشت) راه دیگری نداشتند. و این باعث شد ما بیاموزیم که فقط ایراد بگیریم و چون اینگونه در ذهن و فرهنگ ما نهادینه شده که مرجعی برای طرح مشکلات، ایرادات و سوالات وجود ندارد، فقط یکدیگر را تخطئه، تحبیب یا تکفیر می‌کنیم.

اما من دورنمای تغییرات را مثبت می‌بینم. وقتی می‌بینم در وبلاگها و سایتهای مختلف تحمل تفکر مخالف، همزیستی مسالمت‌آمیز، ریشه‌یابی مشکلات جامعه، کنایه زدن به میزان مطالعه ایرانیان و واقع بینی به جای دیدن همه چیز با عینک یکرنگ دین، بی‌دینی یا هر چیز دیگر مطرح می‌شود، خدا را شکر می‌کنم و نوری از امید در برابرم می‌بینم و چیزی در دلم گواهی می‌دهد که ایرانیان تغییر بعدی را از خودشان شروع خواهند کرد و تحول بعدی تحولی مثبت و میمون همراه با بینش، آگاهی و انتخاب آگاهانه خواهد بود.

*****

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/09/19 در متفرقه

 

حجاب (قسمت دوم)

(ادامه از پست قبلی)

3. حجاب تکلیفی شرعی است یا سفارش؟ (دامنه آیه حجاب تا کجاست؟)

در مورد اینکه رعایت پوشش یک حکم شرعی است که پیامبر خدا یا حاکم شرع باید مراقب اجرا و عدم تخلف باشد یا اینکه توصیه و «معروف»ی است که مانند بسیاری دیگر از معروفهای قید شده در قرآن به رعایت آن سفارش شده است (راستگویی، گفتار نیک، نیکی به پدر و مادر و …) جای سخن بسیار است. چند مورد را در این باب در قسمت 2 مورد اشاره قرار دادم. نظر نویسنده متمایل به قرائت دوم از حجاب است. یعنی اجباری در آن نیست. این نظر مورد قبول و تاکید موکد آیت اله طالقانی نیز بود. برای مطالعه نظر ایشان می‌توانید به این نشانی رجوع کنید.

از طرفی برخی از محققان اهل سنت بر این عقیده‌اند که این آیات ناظر به افرادی خاص (زنان پیامبر، تمیز کنیزان از زنان مسلمانان) یا برای زمانی خاص بوده و در زمان کنونی کاربردی ندارد. شاید بتوان اینکه منظور این آیات افراد خاصی بوده یا خیر را با کنکاش در تاریخ مشخص نمود. اما تعمیم زمانی احکام قرآنی (به خصوص احکام اجتماعی آن) موضوع یک بحث کلی است که در تمامی ادوار از صدر اسلام تا کنون، مورد اختلاف بسیاری از دانشمندان و اسلام شناسان بوده است. اما همواره به دلیل وجود سانسور و سرکوب، تفکراتی که بر ابدی بودن احکام تاکید داشته‌اند مخالفان و منتقدان خود را سرکوب نموده‌اند. یکی از طرفداران دانه درشت محدودیت زمانی احکام قرآنی عبدالکریم سروش است که آرای ایشان را در این باره می‌توانید در آثار خودشان مطالعه کنید. متفکران بزرگ دیگری نیز از کشورهای اسلامی دیگر مانند مراکش، مصر و لبنان تفکرات مشابهی داشته و دارند که متاسفانه به دلیل هجمه وسیع گروه مخالف معمولا در انزوا به سر برده‌اند.

4. حجاب در ایران

تحقیقات نشان می‌دهد که مردمان ایران زمین از دیرباز از لباس پوشیده استفاده می‌کرده‌اند؛ هم مردان و هم زنان. این موضوع نشات گرفته از مواردی است که از منظر عوامل طبیعی و اقلیمی می‌توان به صورت ذیل خلاصه نمود:

الف- آب و هوا: ایران سرزمینی خشک و نیمه‌خشک است که زندگی در آن از جهاتی مشکلاتی را به همراه دارد. مصون ماندن از اشعه خورشید، حشرات گزنده و گرد و خاک در کنار خشکی هوا در زمستان و تابستان در بیشتر نقاط کشور اقتضا کننده انتخاب پوششی بوده است که بیشتر نقاط بدن را در بر بگیرد. جهت کاهش اثر نور آفتاب نیز دستار، کلاه یا روسری نیز توسط مردان و زنان مورد استفاده قرار می‌گرفته است. اما گیسوان زنان در غالب مناطق کشور نمایان و معمولا بافته شده بوده است. نمونه اینگونه پوشش را هنوز هم در بیشتر نقاط روستایی و عشایری می‌توان به وضوح دید. پوشش سنتی ایرانیان در طول دوران پس از اسلام دستخوش تغییر چندانی نشده است.

ب- پراکندگی جمعیتی و کلونی‌های پراکنده: به دلیل طبیعت نیمه بیابانی و محدودیت منابع آب، اجتماعات و شهرنشینی در مناطقی که به آب شیرین دسترسی داشته‌اند (غالبا در کوهپایه‌ها و چشمه‌سارها و تنها رودخانه حوزه آبریز داخلی ایران: زاینده رود) شکل گرفته است. در این مناطق زندگی و کسب و کار رونق گرفته و به دلیل وجود فواصل جغرافیایی نسبتا زیاد با شهرها و آبادیهای بزرگ دیگر به یک نوع خودکفایی رسیده و حداقل ارتباط را با آبادیهای اطراف داشته است. همین نقاط شهری و آبادیها معمولا مورد تاخت و تاز اقوام کوچ‌نشین یا کوهنشین قرار می‌گرفتند. با این وضع، دور از ذهن نیست که به منظور حفظ زنان و دختران از گزند سارقان و یاغیان یا حتی سرکردگان حکومتی (که در ادوار زیادی از تاریخ این سرزمین کاری جز ظلم و ستم و باجخواهی نداشته‌اند) آنان را در اندرونی پنهان کرده یا برای رفت و آمد در انظار از حجاب استفاده کرده باشند.

5. حجاب پس از مشروطه در ایران (دوره رضا شاه پهلوی- دوره ایران اسلامی)

با ورود اسلام به ایران، قوانین شریعت نیز کمی نوع پوشش زنان ایرانی را محدودتر کرد. متاسفانه این موضوع به مرور و به دلایل متعدد تاریخی و تولد قرائتهای سختگیرتر دینی، راه به افراط نیز برد و کار را حتی به پوشاندن صورت نیز کشاند. لازم به توضیح نیست که بخشهایی از حجاب ایده‌آلی که حتی در زمانه ما تبلیغ می‌شود، بسیار سختگیرانه‌تر از پوششی است که پیامبر اسلام و نص صریح قرآن به آن اشاره کرده‌اند، چه در سیرت و چه در صورت. و متاسفانه هر چه قدر که سختگیریها بر ظاهر و صورت حجاب بیشتر شده، از باطن و سیرت آن برداشته شده و در واقع به صورت امروزی آن افراد مصداق آیه «فی قلوبهم مرض» را مهار نمی‌کند. آمار موجود در ناهنجاریهای جنسی، عدم توانایی در ایجاد ارتباط اجتماعی معمول با جنس مخالف، ارتکاب جرائم جنسی، جستجوی محتوای جنسی و پورنوگرافیک در اینترنت توسط ایرانیان، آمار زنای با محارم و غیره گواه این امر است.

در مجموع، حجاب پیش از ورود اسلام به ایران بین ایرانیان رایج بود و با ورود اسلام کمی تصحیح شد. اما هیچگاه به دلیل بی‌حجابی و امثال آن کسی مجازات نشد تا قرن بیستم و زمان ما. نه کسی به زور روسری به سر کرد و نه به زور روسری از سر برداشت. در بسیاری از مناطق نیز همان پوشش سنتی حفظ شد و خلل و تغییری پیدا نکرد.

از زمان مشروطه و به وجود آمدن نهضتهای روشنفکری در ایران، برخی از گروهها و افراد از فرنگ برگشته، باغرض یا بی‌غرض، با دلیل موجه و با پشتوانه فکری یا بدون آن و از روی ظاهربینی، می‌پنداشتند که یکی از موانع عقب افتادگی ایران زمین مذهب و در راس آن حجاب است. البته این گروه جز در میان قشر معدودی از جمعیت شهرنشین و عمدتا در پایتخت، از پشتوانه فکری و مردمی قابل توجهی برخوردار نبودند. در زمان رضا شاه پهلوی و به پشتوانه یک تفکر غیرمنطقی که شاید بتوان گفت نیروی رهاشده شکست مشروطه خواهی سالهای پیش بود، سعی در کشف حجاب و زدودن این لکه ننگ (؟) از دامان ایران و ایرانی شد. وچه تلاش بی‌نتیجه و عبثی! معلوم نیست با چه استدلال و منطقی این تصمیم گرفته شد. اما هر چه که بود، شش سالی بیش دوام نیاورد و با سقوط رضا شاه برای همیشه فراموش شد.

در این دوران، منع حجاب همان خشم و تنفری را نسبت به حاکمان در جامعه ایجاد کرد که اجبار به آن.

*****

(ادامه دارد)

 
2 دیدگاه

نوشته شده توسط در 2011/09/18 در متفرقه